معانی برخی از اسامی قرانی (عربی) که برای فرزندانمان انتخاب می کنیم :
لیست اسامی قرانی (عربی) دختران :
- فاطمه :
مونث فاطم . شتربچه ماده از شير بازشده . (منتهي الارب)
(لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- زهراء :
گاو ماده دشتي . (آنندراج ) (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء ) (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- زینب :
بددل . (منتهي الارب ) (آنندراج ).
جبان . (از اقرب الموارد).
ترسو و جبان . (ناظم الاطباء )
(لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- خدیجه :
مونث خَديج است . (ناظم الاطباء )
بچه انداخته ماده شتر پيش از اتمام مدت حمل . ماده شتری که پيش از مدت حمل زاده شده باشد. (منتهي الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ازقاموس ) (از لسان العرب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ام کلثوم :
گويند شترمرغ است . (از المرصع)
همینطور شیر ماده .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عذراء :
دوشيزه . دختر دست نخورده غيرمدخوله (منتهي الارب ).
مسموع است که دختر دوشيزه را از آن جهت عذرا گويند که آرميدن با او تعذر تمام دارد، يعني دشوار است . (از غياث اللغات) ( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- حنانه :
زن بیوه که در ياد زوج اول خودپيوسته ناله کند و اندوه ظاهر نمايد. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء (کلیک) )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- هاجر:
سخن پريشان گوي . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)
رسوائي . فضيحت . (ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عفت :
شکسته گفتن سخن را از لکنت زبان . و تکلف نمودن در عربيت . (از منتهي الارب )
شکستن از لکنت . (تاج المصادر بيهقي ).
تکلف کردن در عربيت و فصيح نشدن ، و گويند پيچاندن سخن را از راه خود و شکستن آن به جهت لکنت . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- سميرا :
شاخي که بدان حجامت کنند. (برهان ) (فرهنگ رشيدي ).
شاخ حجامت . (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- دنيا :
زن سخت خسيس و ناکس ، مشتق از دنائت که به معني ناکسي و زبوني است . (از غياث ) (از آنندراج ).
زن بسيار نزديک شونده . مشتق از دنو که به معني قريب باشد چرا که دنيا اقرب است به سوي آدمي به نسبت عقبي.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- الهة :
مار. (منتهي الارب ) (آنندراج ).
مار بزرگ. (ذيل اقرب الموارد)
اُلاهَة. اِلهيًّة. الوهة. الوهية. (اقرب الموارد).
معبود شدن.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- منير:
فُک ، خرس آبي . خرس دريايي . خوک بحري . (از دزي ج 1 ص 7)
روشن و روشن کننده . (آنندراج ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- قمر:
ماه
سيراب شدن شتران
مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد).
درباختن و غالب آمدن در باختن است . (منتهي الارب ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عشرت :
آميختگي و آميزش .( منتهي الارب ).
اسم است از «معاشرة» بمعني مخالطت و آميزش . (ازاقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهين :
سست و ناتوان . (دستور الاخوان ).
خوار و سست . (منتهي الارب ) (مجمل اللغة).
ضعيف . ذليل . بي مقدار. عاجز. پست . بي توان.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهین :
لعت فاعلي از اِهانة. خواري بخش . خوارکننده: و له عذاب مهين . (قرآن 4/14).
غث و سمين و معين و مهين آن را وزني ننهد. (سندبادنامه ص 245)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ریحانه :
آنچه در آن ريحان کارند. (غياث اللغات ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
زن سخت خسيس و ناکس ، مشتق از دنائت که به معني ناکسي و زبوني است . (از غياث ) (از آنندراج ).
زن بسيار نزديک شونده . مشتق از دنو که به معني قريب باشد چرا که دنيا اقرب است به سوي آدمي به نسبت عقبي.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- الهة :
مار. (منتهي الارب ) (آنندراج ).
مار بزرگ. (ذيل اقرب الموارد)
اُلاهَة. اِلهيًّة. الوهة. الوهية. (اقرب الموارد).
معبود شدن.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- منير:
فُک ، خرس آبي . خرس دريايي . خوک بحري . (از دزي ج 1 ص 7)
روشن و روشن کننده . (آنندراج ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- قمر:
ماه
سيراب شدن شتران
مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد).
درباختن و غالب آمدن در باختن است . (منتهي الارب ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عشرت :
آميختگي و آميزش .( منتهي الارب ).
اسم است از «معاشرة» بمعني مخالطت و آميزش . (ازاقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهين :
سست و ناتوان . (دستور الاخوان ).
خوار و سست . (منتهي الارب ) (مجمل اللغة).
ضعيف . ذليل . بي مقدار. عاجز. پست . بي توان.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهین :
لعت فاعلي از اِهانة. خواري بخش . خوارکننده: و له عذاب مهين . (قرآن 4/14).
غث و سمين و معين و مهين آن را وزني ننهد. (سندبادنامه ص 245)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ریحانه :
آنچه در آن ريحان کارند. (غياث اللغات ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- رعنا :
زن ابله . (از کشاف زمخشري ).
زن گول . (دهار).
زن گول و سست و ضعيف . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- شیدا :
ديوانه و لايعقل . (برهان ) (رشيدي ) (غياث ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
ديوانه . مجنون . (يادداشت مولف ).
ديوانه . (لغت فرس اسدي ).
بي عقل و بي هوش . (ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- سميه :
زني زانيه (زن بدکاره) مادر زيادبن ابي سفيان و يا زيادبن سميه . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
لیست اسامی قرآنی (عربی) پسران :
- غلام :
کودک . (منتهي الارب ) (غياث اللغات ).
کودک شهوت پديدآمده . (ترجمان علامه جرجاني تهذيب عادل نسخه کتابخانه لغت نامه )
پسري يا امردي که با وي عشق ورزند. پسر زيباروي . معني اصلي غلام ، پسر و امرد است ولي چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاري و جنگاوري و تجمل با بعضي از بندگان خوبرو عشق ميورزيدند از اين رو غلام در ادبيات مفهوم معشوق را به خود گرفته است.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- باقر:
گاو. (مهذب الاسماء).
جمع بواقر.اسم جمع (بروايت ليث )
باقر جماعة بقر باشد با شبانانش ، مثل جامل که جماعة شتران بود باساربانان . و در جمهرة ابن دريد آمده است که باقر و بقير جمع بقر باشد. (از تاج العروس).
گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است . (از اقرب الموارد) .
باقر و بَقير و بَيقور و باقور و باقورة اسم جمع. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جعفر:
شتران ماده پرشير. (منتهي الارب )
خر. حمار.در اين معني مبدل يعفور است که در اصل به معني آهوست و گويند نام خر پيغامبر اسلام (ص ) بوده است:
از لعن برسم تو زنم نعل جعفري
گر ظن بري به من که من از دست جعفرم .
سوزني
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- هاشم :
آنکه نان در اشکنه خرد ميکند. (ناظم الاطباء )
هشم التريد لقومه ; فهو هاشم . (اقرب الموارد)
کوه نرم . (يادداشت مولف)
دوشنده شير. (يادداشت مولف ). جمع ، هُشُم .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباس :
صيغه مبالغه . بسيار ترش روي . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
ـ کاظم :
از ریشه " کظم" به معنای :
باز ايستادن شتر از نشخوار و نشخوار نکردن . (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء )
جمع ، کُظًّم (منتهي الارب ).
کاظمين . خاموش و فروخورنده خشم . (منتهي الارب ) (آنندراج)
حليم و بردبار. ساکت .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عثمان :
مار يا بچه مار. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
ابوعثمان : کنيت مار. (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- سميه :
زني زانيه (زن بدکاره) مادر زيادبن ابي سفيان و يا زيادبن سميه . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
لیست اسامی قرآنی (عربی) پسران :
- غلام :
کودک . (منتهي الارب ) (غياث اللغات ).
کودک شهوت پديدآمده . (ترجمان علامه جرجاني تهذيب عادل نسخه کتابخانه لغت نامه )
پسري يا امردي که با وي عشق ورزند. پسر زيباروي . معني اصلي غلام ، پسر و امرد است ولي چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاري و جنگاوري و تجمل با بعضي از بندگان خوبرو عشق ميورزيدند از اين رو غلام در ادبيات مفهوم معشوق را به خود گرفته است.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- باقر:
گاو. (مهذب الاسماء).
جمع بواقر.اسم جمع (بروايت ليث )
باقر جماعة بقر باشد با شبانانش ، مثل جامل که جماعة شتران بود باساربانان . و در جمهرة ابن دريد آمده است که باقر و بقير جمع بقر باشد. (از تاج العروس).
گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است . (از اقرب الموارد) .
باقر و بَقير و بَيقور و باقور و باقورة اسم جمع. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جعفر:
شتران ماده پرشير. (منتهي الارب )
خر. حمار.در اين معني مبدل يعفور است که در اصل به معني آهوست و گويند نام خر پيغامبر اسلام (ص ) بوده است:
از لعن برسم تو زنم نعل جعفري
گر ظن بري به من که من از دست جعفرم .
سوزني
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- هاشم :
آنکه نان در اشکنه خرد ميکند. (ناظم الاطباء )
هشم التريد لقومه ; فهو هاشم . (اقرب الموارد)
کوه نرم . (يادداشت مولف)
دوشنده شير. (يادداشت مولف ). جمع ، هُشُم .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباس :
صيغه مبالغه . بسيار ترش روي . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
ـ کاظم :
از ریشه " کظم" به معنای :
باز ايستادن شتر از نشخوار و نشخوار نکردن . (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء )
جمع ، کُظًّم (منتهي الارب ).
کاظمين . خاموش و فروخورنده خشم . (منتهي الارب ) (آنندراج)
حليم و بردبار. ساکت .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عثمان :
مار يا بچه مار. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
ابوعثمان : کنيت مار. (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- ياسر :
شترکش که گوشت بهره بهره کند. (از منتهي الارب ) (آنندراج ).
شترکش . ( ناظم الاطباء )
قمارباز. (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )
طرف چپ . ( ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- قریش :
شتر استوار و توانا. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جواد :
بسیارجود .
اسب تندرو. (اقرب الموارد).
اسب نيک رو. (ترجمان علامه ). جمع ، جياد، اجياد، اجاويد
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- شهاب :
در لطايف و مدارنوشته بمعني بچه سگ است . (غياث اللغات ) (آنندراج)
شيري باشد از گوسفند يا گاو که با آب آميخته باشند. (برهان ).
شيرآب . (مهذب الاسماء).
افروزه . ستاره دنباله دار. ستاره ديوانداز.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جمال :
اشتروان . (مهذب الاسماء).
اشتربان . ساربان . ساروان . شتربان . شتروان . ج ، جمالون . (مهذب الاسماء).
خوب صورت و نيکوسيرت گرديدن . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباد :
بندگان . (اقرب الموارد) (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ) (آنندراج ).
بنده . غلام . خلاف حُرّ از مردم . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- خليل :
صادق در دوستي . خالص در دوستي . (از منتهي الارب ) (از تاج العروس ).
دوستي که خلل در آن نيست . ناصح . (يادداشت بخط مولف).
لاغر. مختل الجسم
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- صمد :
مردي که گرسنه و تشنه نشود در جنگ. (منتهي الارب ).
مردي که تشنه و گرسنه نباشد. (غياث اللغات )
قومي که حرفه نباشد ايشان را. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- قریش :
شتر استوار و توانا. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جواد :
بسیارجود .
اسب تندرو. (اقرب الموارد).
اسب نيک رو. (ترجمان علامه ). جمع ، جياد، اجياد، اجاويد
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- شهاب :
در لطايف و مدارنوشته بمعني بچه سگ است . (غياث اللغات ) (آنندراج)
شيري باشد از گوسفند يا گاو که با آب آميخته باشند. (برهان ).
شيرآب . (مهذب الاسماء).
افروزه . ستاره دنباله دار. ستاره ديوانداز.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جمال :
اشتروان . (مهذب الاسماء).
اشتربان . ساربان . ساروان . شتربان . شتروان . ج ، جمالون . (مهذب الاسماء).
خوب صورت و نيکوسيرت گرديدن . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباد :
بندگان . (اقرب الموارد) (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ) (آنندراج ).
بنده . غلام . خلاف حُرّ از مردم . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- خليل :
صادق در دوستي . خالص در دوستي . (از منتهي الارب ) (از تاج العروس ).
دوستي که خلل در آن نيست . ناصح . (يادداشت بخط مولف).
لاغر. مختل الجسم
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- صمد :
مردي که گرسنه و تشنه نشود در جنگ. (منتهي الارب ).
مردي که تشنه و گرسنه نباشد. (غياث اللغات )
قومي که حرفه نباشد ايشان را. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- محرم :
شتر رام که هنوز رياضت وي تمام نشده و به سواري نه درآمده . (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء )
حرام شده .(منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- تُراب :
خاک . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجاني ترتيب عادل بن علي ) ( ناظم الاطباء ).
بعربي خاک را گويند. (برهان ) (جهانگيري ).
خاک خشک . (غياث اللغات ).
چکه و ترشح (فرهنگ معین)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
تِراب :
بن دست گوسپند. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) ( ناظم الاطباء ).
منه حديث علي عليه السلام : لئن وليت بني امية لانفضهم القصاب التراب الوذمة. (منتهي الارب )
آن يا جمع تَرْب بالفتح است مخفف تَرَب يا (صواب الوذام التربه است و آن وذام ) روده و شکنبه ها است که بخاک افتاده باشد. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- اسحاق :
کهنه شدن . (تاج المصادر بيهقي ).
کهنه شدن جامه : اَسْحَقَ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهي الارب)
پستان بشکم وادوسيدن از بي شيري . (تاج المصادر بيهقي ).
خشک شدن پستان و بر سينه چفسيدن : اَسْحَقَ الضرع ; خشک شد پستان شيرده و بر شکم چسبيد. (از منتهي الارب )
سائيده شدن . بسوده شدن . (بحر الجواهر).
نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بيهقي) ( اَسْحَقَ خف البعير)
سوده شد سپل شتر. (از منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- مُجید :
خداوند اسب نيکورو. (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ).
صاحب جواد يعني اسب پيش تاز خوب . ج ، مجاويد. (از اقرب الموارد ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- رمضان :
مشتق از رمض است و معني رمض:
سوخته شدن پاي از گرمي زمين ، چون ماه صيام موجب سوختگي و تکليف نفس است . (از غياث اللغات )
گوسفند را شکم کفانيده با پوست آن در مغاکي بر سنگريزه هاي تفسيده زير خاکستر گرم پختن.(از منتهي الارب ).
شقه کردن گوسفند را با پوست و افکندن آن بر روي سنگ تفتيده و ريختن خاکستر گرم بر روي آن تا بپزد. (از اقرب الموارد)
چرانيدن گوسفندان و رمه را در زمين داغ و خوابانيدن آنها را در آن . (از متن اللغه)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- نقد زندگی تاریخی حضرت محمد
- جن در قرآن و اسلام
- تناقضات قران
- آیا حضرت محمد معصوم بوده؟
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- تُراب :
خاک . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجاني ترتيب عادل بن علي ) ( ناظم الاطباء ).
بعربي خاک را گويند. (برهان ) (جهانگيري ).
خاک خشک . (غياث اللغات ).
چکه و ترشح (فرهنگ معین)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
تِراب :
بن دست گوسپند. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) ( ناظم الاطباء ).
منه حديث علي عليه السلام : لئن وليت بني امية لانفضهم القصاب التراب الوذمة. (منتهي الارب )
آن يا جمع تَرْب بالفتح است مخفف تَرَب يا (صواب الوذام التربه است و آن وذام ) روده و شکنبه ها است که بخاک افتاده باشد. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- اسحاق :
کهنه شدن . (تاج المصادر بيهقي ).
کهنه شدن جامه : اَسْحَقَ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهي الارب)
پستان بشکم وادوسيدن از بي شيري . (تاج المصادر بيهقي ).
خشک شدن پستان و بر سينه چفسيدن : اَسْحَقَ الضرع ; خشک شد پستان شيرده و بر شکم چسبيد. (از منتهي الارب )
سائيده شدن . بسوده شدن . (بحر الجواهر).
نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بيهقي) ( اَسْحَقَ خف البعير)
سوده شد سپل شتر. (از منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- مُجید :
خداوند اسب نيکورو. (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ).
صاحب جواد يعني اسب پيش تاز خوب . ج ، مجاويد. (از اقرب الموارد ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- رمضان :
مشتق از رمض است و معني رمض:
سوخته شدن پاي از گرمي زمين ، چون ماه صيام موجب سوختگي و تکليف نفس است . (از غياث اللغات )
گوسفند را شکم کفانيده با پوست آن در مغاکي بر سنگريزه هاي تفسيده زير خاکستر گرم پختن.(از منتهي الارب ).
شقه کردن گوسفند را با پوست و افکندن آن بر روي سنگ تفتيده و ريختن خاکستر گرم بر روي آن تا بپزد. (از اقرب الموارد)
چرانيدن گوسفندان و رمه را در زمين داغ و خوابانيدن آنها را در آن . (از متن اللغه)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- نقد زندگی تاریخی حضرت محمد
- جن در قرآن و اسلام
- تناقضات قران
- آیا حضرت محمد معصوم بوده؟
- غدیرخم