معانی برخی از اسامی قرانی (عربی) که برای فرزندانمان انتخاب می کنیم :
لیست اسامی قرانی (عربی) دختران :
- فاطمه :
مونث فاطم . شتربچه ماده از شير بازشده . (منتهي الارب)
(لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- زهراء :
گاو ماده دشتي . (آنندراج ) (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء ) (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- زینب :
بددل . (منتهي الارب ) (آنندراج ).
جبان . (از اقرب الموارد).
ترسو و جبان . (ناظم الاطباء )
(لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- خدیجه :
مونث خَديج است . (ناظم الاطباء )
بچه انداخته ماده شتر پيش از اتمام مدت حمل . ماده شتری که پيش از مدت حمل زاده شده باشد. (منتهي الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ازقاموس ) (از لسان العرب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ام کلثوم :
گويند شترمرغ است . (از المرصع)
همینطور شیر ماده .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عذراء :
دوشيزه . دختر دست نخورده غيرمدخوله (منتهي الارب ).
مسموع است که دختر دوشيزه را از آن جهت عذرا گويند که آرميدن با او تعذر تمام دارد، يعني دشوار است . (از غياث اللغات) ( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- حنانه :
زن بیوه که در ياد زوج اول خودپيوسته ناله کند و اندوه ظاهر نمايد. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء (کلیک) )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- هاجر:
سخن پريشان گوي . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)
رسوائي . فضيحت . (ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عفت :
شکسته گفتن سخن را از لکنت زبان . و تکلف نمودن در عربيت . (از منتهي الارب )
شکستن از لکنت . (تاج المصادر بيهقي ).
تکلف کردن در عربيت و فصيح نشدن ، و گويند پيچاندن سخن را از راه خود و شکستن آن به جهت لکنت . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- سميرا :
شاخي که بدان حجامت کنند. (برهان ) (فرهنگ رشيدي ).
شاخ حجامت . (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- دنيا :
زن سخت خسيس و ناکس ، مشتق از دنائت که به معني ناکسي و زبوني است . (از غياث ) (از آنندراج ).
زن بسيار نزديک شونده . مشتق از دنو که به معني قريب باشد چرا که دنيا اقرب است به سوي آدمي به نسبت عقبي.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- الهة :
مار. (منتهي الارب ) (آنندراج ).
مار بزرگ. (ذيل اقرب الموارد)
اُلاهَة. اِلهيًّة. الوهة. الوهية. (اقرب الموارد).
معبود شدن.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- منير:
فُک ، خرس آبي . خرس دريايي . خوک بحري . (از دزي ج 1 ص 7)
روشن و روشن کننده . (آنندراج ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- قمر:
ماه
سيراب شدن شتران
مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد).
درباختن و غالب آمدن در باختن است . (منتهي الارب ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عشرت :
آميختگي و آميزش .( منتهي الارب ).
اسم است از «معاشرة» بمعني مخالطت و آميزش . (ازاقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهين :
سست و ناتوان . (دستور الاخوان ).
خوار و سست . (منتهي الارب ) (مجمل اللغة).
ضعيف . ذليل . بي مقدار. عاجز. پست . بي توان.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهین :
لعت فاعلي از اِهانة. خواري بخش . خوارکننده: و له عذاب مهين . (قرآن 4/14).
غث و سمين و معين و مهين آن را وزني ننهد. (سندبادنامه ص 245)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ریحانه :
آنچه در آن ريحان کارند. (غياث اللغات ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
زن سخت خسيس و ناکس ، مشتق از دنائت که به معني ناکسي و زبوني است . (از غياث ) (از آنندراج ).
زن بسيار نزديک شونده . مشتق از دنو که به معني قريب باشد چرا که دنيا اقرب است به سوي آدمي به نسبت عقبي.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- الهة :
مار. (منتهي الارب ) (آنندراج ).
مار بزرگ. (ذيل اقرب الموارد)
اُلاهَة. اِلهيًّة. الوهة. الوهية. (اقرب الموارد).
معبود شدن.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- منير:
فُک ، خرس آبي . خرس دريايي . خوک بحري . (از دزي ج 1 ص 7)
روشن و روشن کننده . (آنندراج ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- قمر:
ماه
سيراب شدن شتران
مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد).
درباختن و غالب آمدن در باختن است . (منتهي الارب ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عشرت :
آميختگي و آميزش .( منتهي الارب ).
اسم است از «معاشرة» بمعني مخالطت و آميزش . (ازاقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهين :
سست و ناتوان . (دستور الاخوان ).
خوار و سست . (منتهي الارب ) (مجمل اللغة).
ضعيف . ذليل . بي مقدار. عاجز. پست . بي توان.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهین :
لعت فاعلي از اِهانة. خواري بخش . خوارکننده: و له عذاب مهين . (قرآن 4/14).
غث و سمين و معين و مهين آن را وزني ننهد. (سندبادنامه ص 245)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ریحانه :
آنچه در آن ريحان کارند. (غياث اللغات ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- رعنا :
زن ابله . (از کشاف زمخشري ).
زن گول . (دهار).
زن گول و سست و ضعيف . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- شیدا :
ديوانه و لايعقل . (برهان ) (رشيدي ) (غياث ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
ديوانه . مجنون . (يادداشت مولف ).
ديوانه . (لغت فرس اسدي ).
بي عقل و بي هوش . (ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- سميه :
زني زانيه (زن بدکاره) مادر زيادبن ابي سفيان و يا زيادبن سميه . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
لیست اسامی قرآنی (عربی) پسران :
- غلام :
کودک . (منتهي الارب ) (غياث اللغات ).
کودک شهوت پديدآمده . (ترجمان علامه جرجاني تهذيب عادل نسخه کتابخانه لغت نامه )
پسري يا امردي که با وي عشق ورزند. پسر زيباروي . معني اصلي غلام ، پسر و امرد است ولي چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاري و جنگاوري و تجمل با بعضي از بندگان خوبرو عشق ميورزيدند از اين رو غلام در ادبيات مفهوم معشوق را به خود گرفته است.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- باقر:
گاو. (مهذب الاسماء).
جمع بواقر.اسم جمع (بروايت ليث )
باقر جماعة بقر باشد با شبانانش ، مثل جامل که جماعة شتران بود باساربانان . و در جمهرة ابن دريد آمده است که باقر و بقير جمع بقر باشد. (از تاج العروس).
گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است . (از اقرب الموارد) .
باقر و بَقير و بَيقور و باقور و باقورة اسم جمع. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جعفر:
شتران ماده پرشير. (منتهي الارب )
خر. حمار.در اين معني مبدل يعفور است که در اصل به معني آهوست و گويند نام خر پيغامبر اسلام (ص ) بوده است:
از لعن برسم تو زنم نعل جعفري
گر ظن بري به من که من از دست جعفرم .
سوزني
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- هاشم :
آنکه نان در اشکنه خرد ميکند. (ناظم الاطباء )
هشم التريد لقومه ; فهو هاشم . (اقرب الموارد)
کوه نرم . (يادداشت مولف)
دوشنده شير. (يادداشت مولف ). جمع ، هُشُم .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباس :
صيغه مبالغه . بسيار ترش روي . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
ـ کاظم :
از ریشه " کظم" به معنای :
باز ايستادن شتر از نشخوار و نشخوار نکردن . (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء )
جمع ، کُظًّم (منتهي الارب ).
کاظمين . خاموش و فروخورنده خشم . (منتهي الارب ) (آنندراج)
حليم و بردبار. ساکت .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عثمان :
مار يا بچه مار. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
ابوعثمان : کنيت مار. (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- سميه :
زني زانيه (زن بدکاره) مادر زيادبن ابي سفيان و يا زيادبن سميه . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
لیست اسامی قرآنی (عربی) پسران :
- غلام :
کودک . (منتهي الارب ) (غياث اللغات ).
کودک شهوت پديدآمده . (ترجمان علامه جرجاني تهذيب عادل نسخه کتابخانه لغت نامه )
پسري يا امردي که با وي عشق ورزند. پسر زيباروي . معني اصلي غلام ، پسر و امرد است ولي چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاري و جنگاوري و تجمل با بعضي از بندگان خوبرو عشق ميورزيدند از اين رو غلام در ادبيات مفهوم معشوق را به خود گرفته است.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- باقر:
گاو. (مهذب الاسماء).
جمع بواقر.اسم جمع (بروايت ليث )
باقر جماعة بقر باشد با شبانانش ، مثل جامل که جماعة شتران بود باساربانان . و در جمهرة ابن دريد آمده است که باقر و بقير جمع بقر باشد. (از تاج العروس).
گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است . (از اقرب الموارد) .
باقر و بَقير و بَيقور و باقور و باقورة اسم جمع. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جعفر:
شتران ماده پرشير. (منتهي الارب )
خر. حمار.در اين معني مبدل يعفور است که در اصل به معني آهوست و گويند نام خر پيغامبر اسلام (ص ) بوده است:
از لعن برسم تو زنم نعل جعفري
گر ظن بري به من که من از دست جعفرم .
سوزني
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- هاشم :
آنکه نان در اشکنه خرد ميکند. (ناظم الاطباء )
هشم التريد لقومه ; فهو هاشم . (اقرب الموارد)
کوه نرم . (يادداشت مولف)
دوشنده شير. (يادداشت مولف ). جمع ، هُشُم .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباس :
صيغه مبالغه . بسيار ترش روي . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
ـ کاظم :
از ریشه " کظم" به معنای :
باز ايستادن شتر از نشخوار و نشخوار نکردن . (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء )
جمع ، کُظًّم (منتهي الارب ).
کاظمين . خاموش و فروخورنده خشم . (منتهي الارب ) (آنندراج)
حليم و بردبار. ساکت .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عثمان :
مار يا بچه مار. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
ابوعثمان : کنيت مار. (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- ياسر :
شترکش که گوشت بهره بهره کند. (از منتهي الارب ) (آنندراج ).
شترکش . ( ناظم الاطباء )
قمارباز. (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )
طرف چپ . ( ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- قریش :
شتر استوار و توانا. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جواد :
بسیارجود .
اسب تندرو. (اقرب الموارد).
اسب نيک رو. (ترجمان علامه ). جمع ، جياد، اجياد، اجاويد
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- شهاب :
در لطايف و مدارنوشته بمعني بچه سگ است . (غياث اللغات ) (آنندراج)
شيري باشد از گوسفند يا گاو که با آب آميخته باشند. (برهان ).
شيرآب . (مهذب الاسماء).
افروزه . ستاره دنباله دار. ستاره ديوانداز.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جمال :
اشتروان . (مهذب الاسماء).
اشتربان . ساربان . ساروان . شتربان . شتروان . ج ، جمالون . (مهذب الاسماء).
خوب صورت و نيکوسيرت گرديدن . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباد :
بندگان . (اقرب الموارد) (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ) (آنندراج ).
بنده . غلام . خلاف حُرّ از مردم . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- خليل :
صادق در دوستي . خالص در دوستي . (از منتهي الارب ) (از تاج العروس ).
دوستي که خلل در آن نيست . ناصح . (يادداشت بخط مولف).
لاغر. مختل الجسم
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- صمد :
مردي که گرسنه و تشنه نشود در جنگ. (منتهي الارب ).
مردي که تشنه و گرسنه نباشد. (غياث اللغات )
قومي که حرفه نباشد ايشان را. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- قریش :
شتر استوار و توانا. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جواد :
بسیارجود .
اسب تندرو. (اقرب الموارد).
اسب نيک رو. (ترجمان علامه ). جمع ، جياد، اجياد، اجاويد
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- شهاب :
در لطايف و مدارنوشته بمعني بچه سگ است . (غياث اللغات ) (آنندراج)
شيري باشد از گوسفند يا گاو که با آب آميخته باشند. (برهان ).
شيرآب . (مهذب الاسماء).
افروزه . ستاره دنباله دار. ستاره ديوانداز.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جمال :
اشتروان . (مهذب الاسماء).
اشتربان . ساربان . ساروان . شتربان . شتروان . ج ، جمالون . (مهذب الاسماء).
خوب صورت و نيکوسيرت گرديدن . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباد :
بندگان . (اقرب الموارد) (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ) (آنندراج ).
بنده . غلام . خلاف حُرّ از مردم . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- خليل :
صادق در دوستي . خالص در دوستي . (از منتهي الارب ) (از تاج العروس ).
دوستي که خلل در آن نيست . ناصح . (يادداشت بخط مولف).
لاغر. مختل الجسم
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- صمد :
مردي که گرسنه و تشنه نشود در جنگ. (منتهي الارب ).
مردي که تشنه و گرسنه نباشد. (غياث اللغات )
قومي که حرفه نباشد ايشان را. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- محرم :
شتر رام که هنوز رياضت وي تمام نشده و به سواري نه درآمده . (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء )
حرام شده .(منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- تُراب :
خاک . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجاني ترتيب عادل بن علي ) ( ناظم الاطباء ).
بعربي خاک را گويند. (برهان ) (جهانگيري ).
خاک خشک . (غياث اللغات ).
چکه و ترشح (فرهنگ معین)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
تِراب :
بن دست گوسپند. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) ( ناظم الاطباء ).
منه حديث علي عليه السلام : لئن وليت بني امية لانفضهم القصاب التراب الوذمة. (منتهي الارب )
آن يا جمع تَرْب بالفتح است مخفف تَرَب يا (صواب الوذام التربه است و آن وذام ) روده و شکنبه ها است که بخاک افتاده باشد. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- اسحاق :
کهنه شدن . (تاج المصادر بيهقي ).
کهنه شدن جامه : اَسْحَقَ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهي الارب)
پستان بشکم وادوسيدن از بي شيري . (تاج المصادر بيهقي ).
خشک شدن پستان و بر سينه چفسيدن : اَسْحَقَ الضرع ; خشک شد پستان شيرده و بر شکم چسبيد. (از منتهي الارب )
سائيده شدن . بسوده شدن . (بحر الجواهر).
نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بيهقي) ( اَسْحَقَ خف البعير)
سوده شد سپل شتر. (از منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- مُجید :
خداوند اسب نيکورو. (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ).
صاحب جواد يعني اسب پيش تاز خوب . ج ، مجاويد. (از اقرب الموارد ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- رمضان :
مشتق از رمض است و معني رمض:
سوخته شدن پاي از گرمي زمين ، چون ماه صيام موجب سوختگي و تکليف نفس است . (از غياث اللغات )
گوسفند را شکم کفانيده با پوست آن در مغاکي بر سنگريزه هاي تفسيده زير خاکستر گرم پختن.(از منتهي الارب ).
شقه کردن گوسفند را با پوست و افکندن آن بر روي سنگ تفتيده و ريختن خاکستر گرم بر روي آن تا بپزد. (از اقرب الموارد)
چرانيدن گوسفندان و رمه را در زمين داغ و خوابانيدن آنها را در آن . (از متن اللغه)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- نقد زندگی تاریخی حضرت محمد
- جن در قرآن و اسلام
- تناقضات قران
- آیا حضرت محمد معصوم بوده؟
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- تُراب :
خاک . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجاني ترتيب عادل بن علي ) ( ناظم الاطباء ).
بعربي خاک را گويند. (برهان ) (جهانگيري ).
خاک خشک . (غياث اللغات ).
چکه و ترشح (فرهنگ معین)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
تِراب :
بن دست گوسپند. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) ( ناظم الاطباء ).
منه حديث علي عليه السلام : لئن وليت بني امية لانفضهم القصاب التراب الوذمة. (منتهي الارب )
آن يا جمع تَرْب بالفتح است مخفف تَرَب يا (صواب الوذام التربه است و آن وذام ) روده و شکنبه ها است که بخاک افتاده باشد. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- اسحاق :
کهنه شدن . (تاج المصادر بيهقي ).
کهنه شدن جامه : اَسْحَقَ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهي الارب)
پستان بشکم وادوسيدن از بي شيري . (تاج المصادر بيهقي ).
خشک شدن پستان و بر سينه چفسيدن : اَسْحَقَ الضرع ; خشک شد پستان شيرده و بر شکم چسبيد. (از منتهي الارب )
سائيده شدن . بسوده شدن . (بحر الجواهر).
نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بيهقي) ( اَسْحَقَ خف البعير)
سوده شد سپل شتر. (از منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- مُجید :
خداوند اسب نيکورو. (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ).
صاحب جواد يعني اسب پيش تاز خوب . ج ، مجاويد. (از اقرب الموارد ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- رمضان :
مشتق از رمض است و معني رمض:
سوخته شدن پاي از گرمي زمين ، چون ماه صيام موجب سوختگي و تکليف نفس است . (از غياث اللغات )
گوسفند را شکم کفانيده با پوست آن در مغاکي بر سنگريزه هاي تفسيده زير خاکستر گرم پختن.(از منتهي الارب ).
شقه کردن گوسفند را با پوست و افکندن آن بر روي سنگ تفتيده و ريختن خاکستر گرم بر روي آن تا بپزد. (از اقرب الموارد)
چرانيدن گوسفندان و رمه را در زمين داغ و خوابانيدن آنها را در آن . (از متن اللغه)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- نقد زندگی تاریخی حضرت محمد
- جن در قرآن و اسلام
- تناقضات قران
- آیا حضرت محمد معصوم بوده؟
- غدیرخم
در مورد چند اسم که من به لغتنامه دهخدا رجوع کردم ، تناقض دیدم، که بعدا متوجه شدم این لغات معانی متعددی دارد که یکی از معانی همانست که گفتید، ولی احتمالا در زبان عربی وقتی کسی را با این نام صدا می کنند منظور ان معنی بد و نامانوس ان نیست ، بلکه معنی پرغریب به ذهن ان است:
پاسخحذف1- باقر: ق ِ ] (ع ص ) شکافنده و گشاینده و وسعت دهنده . (از اقرب الموارد). شکافنده و گشاینده و فراخ کننده . (از منتهی الارب ). شکافنده و گشاینده . (ناظم الاطباء). || مرد بسیار علم . (آنندراج ) (غیاث اللغات ): هو باقر علم ؛ یعنی او وسعت دهنده ٔ علم و متبحر در علم است . (ناظم الاطباء). || مرد بسیار مال . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || اسد که چون بر شکار پیروز شود شکم او را بدرد و بشکافد. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). شیر که اسد باشد. (از منتهی الارب ). شیربیشه . (ناظم الاطباء). شیر درنده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
2-کاظم . [ ظِ ] (ع ص ) ج ، کُظَّم . (منتهی الارب ). و کاظمین . خاموش و فروخورنده ٔ خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حلیم و بردبار. ساکت : الذین ینفقون فی السراء والضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و اﷲ یحب المحسنین . (قرآن 134/3). و انذزهم یوم الاَّزفة اذا القلوب لدی الحناجر کاظمین . (قرآن 18/40).
3-زهرا:
[ زَ ] (اِ) زَهْره و دلیری . (ناظم الاطباء). و رجوع به زَهره شود.
زهرا. [ زَ ] (از ع ، ص ) زهراء. (فرهنگ فارسی معین ). از «زهراء» تازی ۞ بمعنی درخشان . روشن . درخشنده روی . و در اشعار فارسی این کلمه اغلب صفت زُهْره ۞ آمده است ، بمعنی زهره ٔ درخشان و تابنده
البته کلمه زهرائ ، به همان معنی است که شما گفتید و متفاوت است
بقیه اسامی هم به نظر من جای تامل دارد و باید از کسی که زبان شناس است پرسید شود
سلام
پاسخحذفبسیار استفاده کردم
آفرین !!!
مطالب شما به افشاگری ویکی لیکس می ماند همانطورکه افشاگری ویکی لیکس هیچ کس رادردنیا مصون نگذاشته تیغ تند انتقادات شما هم کسی را در اسلام مصون نگذاشته.
پاسخحذفبسیار استفاده کردم حتما ادامه بدهید.
واقعا که
پاسخحذفنمی دانم فرزندان کوروش را چه شده است که این چنین دلبسته فرهنگ و دین واسامی عربی شده اند!
در این به قول شما اسامی عربی قرانی حتی یک نام پیدا نمیشود که مستقیم یا غیر مستقیم اشاره به " شتر " نکرده باشد!
انوقت ما اسامی فرزندان مان را از این فرهنگ " شتر " زده انتخاب میکنیم،بیخود نیست در قران وعده نهر های "شیر شتر" در بهشت را داده گویا اسلام و عرب با " شتر " معنا می گیرد!
بیدار شو کوروش که که عرب و شترهایش بر ایران حکم می راند!؟
انتخاب اسم فرزند، از روی قرآن کریم (اسامی قرآنی )
پاسخحذفانتخاب اسم فرزند، از روی قرآن کریم براساس یک پژوهش قرآنی و برای نخستین بار انجام شد. برای نخستین بار و طی یک تحقیق قرآنی، اسامی پسران و دختران از لابه لای آیات روحبخش قرآن کریم(اسامی قرآنی ) جمع آوری شد.
یک مدرس دانشگاه که بیش از ۲۵ سال است به آموزش علوم قرآنی در سطوح مختلف اشتغال دارد می گوید: از آنجایی که بعد از تولد هر نوزاد معمولاً پس از اطلاع از صحت و سلامتی و پسر یا دختر بودن آن، موضوع انتخاب اسم اهمیت که بعضاً پاره ای مشکلات و اختلاف سلیقه ها را نیز در پی دارد، بر آن شدم تا کاری کنیم که خانواده ها راهنمایی بشوند و با مراجعه به قرآن کریم که بالاترین راهنما و چراغ هدایت ما انسان هاست، نام فرزند خود را از روی آن انتخاب کنند.
در این تحقیق قرآنی سعی شد تا (اسامی قرآنی ) رایج پرکاربرد و مقبول عامه که بیش از ۱۲۰ اسم می باشد استخراج و به همراه آدرس آن گردآوری و تنظیم شود، تا انشاءالله خانواده های محترم و جامعه قرآن دوست ما بتوانند با تمسک و انس با قرآن بیش از پیش از مفاهیم و مطالب انسان ساز آن بهره مند شوند.
وی عنوان می کند: اتفاقاً در حین انجام تحقیق دریافتیم که چه (اسامی قرآنی ) زیبا و پرمحتوایی در میان اسامی دختران و پسران در قرآن می توان یافت که واقعاً می تواند مبنا و ملاک خوب و افتخارآمیزی برای انتخاب اسم فرزندانمان باشد؛ چرا که از جمله حقوق فرزند بر والدین آن است که نام نیک و قراني برای او انتخاب کنند و چه منبع و مأخذی بهتر از قرآن که نام فرزند خود را متبرک با اسامی قرآنی نماییم. باشد که همه ما مشمول شفاعت قرآن و عترت قرار گیریم.
http://moghimi2003.blogsky.com/1389/02/28/post-5/
باشد که در شیر و بول شتران عترت و طهارت غرق شوی .
حذفسلام.بامراجعه به کتب لغت عرب معانی متفاوتی یافتم.زهرا:سفیدرو.منیر:درخشان.کاظم:آنکه خشم خودرافروبرد.رعنا:قدبلند.جواد:بخشنده.یاسر:آسان کننده.ضمنابعضی از اسامی بیش از یک معنی دارند وباتوجه به محل وزمان به کاربردن آنها معنی میشوددرادبیات شیرین پارسی خودمان هم کلمات بامعنی های گوناگون موجوداست مثل کلمه ی شیر.
پاسخحذفبابا جون مادرتون تو رو خدا یه کمی به مغزتون فشار بیارین!
پاسخحذفعزیزم ای کیو بابا, نفهم :
ایا شما فارسی را می فهمید اگر جواب مثبت است باید بفهمین که معانی اسامی عربی از ماخذی که داخل پرانتز نوشته شد برگرفته شده نه از کتب لغت عربی !!!
چرا نسنجیده حرف می زنین ؟!
اگر به لغت نامه دهخدا یا (منتهي الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) و ... که در پرانتز مقابل اسامی یاداشت شده مراجعه کردین و مطلبی خلاف واقع یافتید بفرمایید وگر نه شاید شما به لغت نامه نوشته شده توسط پدرتون مراجعه کرده باشین!!!
ایا نویسنده باید جوابگوی کم دانی و نادانی شما باشد؟!
حتی اگر معانی تمام این اسامی عربی یا قرانی که در بالا نوشته شده غلط باشد که امکان نداره باز هم اشکالی متوجه نویسنده وبلاگ نیست و شما دوستان معترض باید به لغت نامه دهخدا یا (منتهي الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (غياث اللغات ) و ... نویسندگان محترمشون مراجعه و اعتراض کنین نه به نویسنده وبلاگ نقد قرآن
پاسخحذفکلی خندیدم به این اراجیف! شما هم تو توهم سیر میکنیا!
پاسخحذفنصف این اسامی رو فقط با کمی علم عربی و از روی ریشه و وزنشون میشه فهمید معنیش رو! اونوقت تو رفتی معنی چندمشون رو گذاشتی اینجا! یاد یه خرمذهبی افتادم که میگفت "شهریار" تو شعر "علی ای همای..." به علی توهین کرده! چون "همای" یعنی "پرنده استخوان خوار"! در حالی که این معنی چندم "همای" بود! شما هم اون روی سکه ی اون بنده خدایی!!!
بابا جون مادرتون تو رو خدا یه کمی به مغزتون فشار بیارین!
پاسخحذفعزیزم ای کیو بابا, نفهم :
ایا شما فارسی را می فهمید اگر جواب مثبت است باید بفهمین که معانی اسامی عربی از ماخذی که داخل پرانتز نوشته شد برگرفته شده نه از کتب لغت عربی !!!
چرا نسنجیده حرف می زنین ؟!
اگر به لغت نامه دهخدا یا (منتهي الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) و ... که در پرانتز مقابل اسامی یاداشت شده مراجعه کردین و مطلبی خلاف واقع یافتید بفرمایید وگر نه شاید شما به لغت نامه نوشته شده توسط پدرتون مراجعه کرده باشین!!!
ایا نویسنده باید جوابگوی کم دانی و نادانی شما باشد؟!
غذا = ادرار شتر !
پاسخحذفبا عرض سلام خدمت نویسنده بی سواد و از گل این وبلاگ
پاسخحذفدوست عزیز شما و آباو اجدادتون هم جمع شوید نمی توانید یک واج از قرآن را بیاورید.واقعا چی پیش خودت فکر کردی که وبلاگ زدی واسه نقد قرآن.متکللمی؟فیلسوفی؟مصلح دینی؟تواین هزار و چهارصد سال این همه فیلسوفو الهی دان از غرب و شرق اومدن نتونستن همچین کاری بکنند . اونوقت توی بیسواد ابله می خواهی با 4 تا مطلب کپی پیست کردن از اینور و اونور چی رو ثابت کنی؟
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحمت ما می داری
تو و امثال تو از جمله آدمایی هستین که حاضرید اسم بچه هاتون رو مستقیما از نوع حیوانات و چهارپایان و پستانداران بزارین و به اون افتخار کنین.
جهل امثال توست که امروز باعث این شده تا جاهلیت این جامعه طعنه به جاهلیت عرب بزنه.خیلی دوست داری اسم بچت رو بزار آهو،غزال،پروانه یا هر پرند و چرنده دیگری.این نزول امثال جانابعالی به مرحله حیوانیته دوست عزیز!
توصیه می کنم لای 4 تا کتاب دینی متقن رو مربوط به اسلام باز کن تا به فقر علمی خودت پی ببری.کپی پیست کردن که از دست هر کور و کچل ببو گلابی بی میاد. هر چند که:
خر چه داند قیمت نقل و نبات
الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل، و له ذنب وبیل» یعنی «چه میدانید فیل چیست؟ برای او خرطوم دراز و دم کوتاهی است»
پاسخحذفاین چطوره عزیز
عرب پرست کس کش
ای احمق بی سواد در عربی هر کلمه ممکن است ده ها معنی داشته باشد و این دلیل نمی شود که مراد انتخاب کننده معنی منفی ان باشد. نظیر این در زبان انگلیسی هم وجود دارد.
حذف