معانی برخی از اسامی قرانی (عربی) که برای فرزندانمان انتخاب می کنیم :
لیست اسامی قرانی (عربی) دختران :
- فاطمه :
مونث فاطم . شتربچه ماده از شير بازشده . (منتهي الارب)
(لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- زهراء :
گاو ماده دشتي . (آنندراج ) (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء ) (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- زینب :
بددل . (منتهي الارب ) (آنندراج ).
جبان . (از اقرب الموارد).
ترسو و جبان . (ناظم الاطباء )
(لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- خدیجه :
مونث خَديج است . (ناظم الاطباء )
بچه انداخته ماده شتر پيش از اتمام مدت حمل . ماده شتری که پيش از مدت حمل زاده شده باشد. (منتهي الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ازقاموس ) (از لسان العرب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ام کلثوم :
گويند شترمرغ است . (از المرصع)
همینطور شیر ماده .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عذراء :
دوشيزه . دختر دست نخورده غيرمدخوله (منتهي الارب ).
مسموع است که دختر دوشيزه را از آن جهت عذرا گويند که آرميدن با او تعذر تمام دارد، يعني دشوار است . (از غياث اللغات) ( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- حنانه :
زن بیوه که در ياد زوج اول خودپيوسته ناله کند و اندوه ظاهر نمايد. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء (کلیک) )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- هاجر:
سخن پريشان گوي . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)
رسوائي . فضيحت . (ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عفت :
شکسته گفتن سخن را از لکنت زبان . و تکلف نمودن در عربيت . (از منتهي الارب )
شکستن از لکنت . (تاج المصادر بيهقي ).
تکلف کردن در عربيت و فصيح نشدن ، و گويند پيچاندن سخن را از راه خود و شکستن آن به جهت لکنت . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- سميرا :
شاخي که بدان حجامت کنند. (برهان ) (فرهنگ رشيدي ).
شاخ حجامت . (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- دنيا :
زن سخت خسيس و ناکس ، مشتق از دنائت که به معني ناکسي و زبوني است . (از غياث ) (از آنندراج ).
زن بسيار نزديک شونده . مشتق از دنو که به معني قريب باشد چرا که دنيا اقرب است به سوي آدمي به نسبت عقبي.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- الهة :
مار. (منتهي الارب ) (آنندراج ).
مار بزرگ. (ذيل اقرب الموارد)
اُلاهَة. اِلهيًّة. الوهة. الوهية. (اقرب الموارد).
معبود شدن.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- منير:
فُک ، خرس آبي . خرس دريايي . خوک بحري . (از دزي ج 1 ص 7)
روشن و روشن کننده . (آنندراج ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- قمر:
ماه
سيراب شدن شتران
مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد).
درباختن و غالب آمدن در باختن است . (منتهي الارب ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عشرت :
آميختگي و آميزش .( منتهي الارب ).
اسم است از «معاشرة» بمعني مخالطت و آميزش . (ازاقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهين :
سست و ناتوان . (دستور الاخوان ).
خوار و سست . (منتهي الارب ) (مجمل اللغة).
ضعيف . ذليل . بي مقدار. عاجز. پست . بي توان.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهین :
لعت فاعلي از اِهانة. خواري بخش . خوارکننده: و له عذاب مهين . (قرآن 4/14).
غث و سمين و معين و مهين آن را وزني ننهد. (سندبادنامه ص 245)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ریحانه :
آنچه در آن ريحان کارند. (غياث اللغات ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
زن سخت خسيس و ناکس ، مشتق از دنائت که به معني ناکسي و زبوني است . (از غياث ) (از آنندراج ).
زن بسيار نزديک شونده . مشتق از دنو که به معني قريب باشد چرا که دنيا اقرب است به سوي آدمي به نسبت عقبي.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- الهة :
مار. (منتهي الارب ) (آنندراج ).
مار بزرگ. (ذيل اقرب الموارد)
اُلاهَة. اِلهيًّة. الوهة. الوهية. (اقرب الموارد).
معبود شدن.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- منير:
فُک ، خرس آبي . خرس دريايي . خوک بحري . (از دزي ج 1 ص 7)
روشن و روشن کننده . (آنندراج ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- قمر:
ماه
سيراب شدن شتران
مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد).
درباختن و غالب آمدن در باختن است . (منتهي الارب ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- عشرت :
آميختگي و آميزش .( منتهي الارب ).
اسم است از «معاشرة» بمعني مخالطت و آميزش . (ازاقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهين :
سست و ناتوان . (دستور الاخوان ).
خوار و سست . (منتهي الارب ) (مجمل اللغة).
ضعيف . ذليل . بي مقدار. عاجز. پست . بي توان.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- مَهین :
لعت فاعلي از اِهانة. خواري بخش . خوارکننده: و له عذاب مهين . (قرآن 4/14).
غث و سمين و معين و مهين آن را وزني ننهد. (سندبادنامه ص 245)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- ریحانه :
آنچه در آن ريحان کارند. (غياث اللغات ) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- رعنا :
زن ابله . (از کشاف زمخشري ).
زن گول . (دهار).
زن گول و سست و ضعيف . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- شیدا :
ديوانه و لايعقل . (برهان ) (رشيدي ) (غياث ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
ديوانه . مجنون . (يادداشت مولف ).
ديوانه . (لغت فرس اسدي ).
بي عقل و بي هوش . (ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
- سميه :
زني زانيه (زن بدکاره) مادر زيادبن ابي سفيان و يا زيادبن سميه . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
لیست اسامی قرآنی (عربی) پسران :
- غلام :
کودک . (منتهي الارب ) (غياث اللغات ).
کودک شهوت پديدآمده . (ترجمان علامه جرجاني تهذيب عادل نسخه کتابخانه لغت نامه )
پسري يا امردي که با وي عشق ورزند. پسر زيباروي . معني اصلي غلام ، پسر و امرد است ولي چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاري و جنگاوري و تجمل با بعضي از بندگان خوبرو عشق ميورزيدند از اين رو غلام در ادبيات مفهوم معشوق را به خود گرفته است.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- باقر:
گاو. (مهذب الاسماء).
جمع بواقر.اسم جمع (بروايت ليث )
باقر جماعة بقر باشد با شبانانش ، مثل جامل که جماعة شتران بود باساربانان . و در جمهرة ابن دريد آمده است که باقر و بقير جمع بقر باشد. (از تاج العروس).
گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است . (از اقرب الموارد) .
باقر و بَقير و بَيقور و باقور و باقورة اسم جمع. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جعفر:
شتران ماده پرشير. (منتهي الارب )
خر. حمار.در اين معني مبدل يعفور است که در اصل به معني آهوست و گويند نام خر پيغامبر اسلام (ص ) بوده است:
از لعن برسم تو زنم نعل جعفري
گر ظن بري به من که من از دست جعفرم .
سوزني
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- هاشم :
آنکه نان در اشکنه خرد ميکند. (ناظم الاطباء )
هشم التريد لقومه ; فهو هاشم . (اقرب الموارد)
کوه نرم . (يادداشت مولف)
دوشنده شير. (يادداشت مولف ). جمع ، هُشُم .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباس :
صيغه مبالغه . بسيار ترش روي . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
ـ کاظم :
از ریشه " کظم" به معنای :
باز ايستادن شتر از نشخوار و نشخوار نکردن . (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء )
جمع ، کُظًّم (منتهي الارب ).
کاظمين . خاموش و فروخورنده خشم . (منتهي الارب ) (آنندراج)
حليم و بردبار. ساکت .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عثمان :
مار يا بچه مار. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
ابوعثمان : کنيت مار. (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- سميه :
زني زانيه (زن بدکاره) مادر زيادبن ابي سفيان و يا زيادبن سميه . (منتهي الارب).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی دختران .عربی
لیست اسامی قرآنی (عربی) پسران :
- غلام :
کودک . (منتهي الارب ) (غياث اللغات ).
کودک شهوت پديدآمده . (ترجمان علامه جرجاني تهذيب عادل نسخه کتابخانه لغت نامه )
پسري يا امردي که با وي عشق ورزند. پسر زيباروي . معني اصلي غلام ، پسر و امرد است ولي چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاري و جنگاوري و تجمل با بعضي از بندگان خوبرو عشق ميورزيدند از اين رو غلام در ادبيات مفهوم معشوق را به خود گرفته است.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- باقر:
گاو. (مهذب الاسماء).
جمع بواقر.اسم جمع (بروايت ليث )
باقر جماعة بقر باشد با شبانانش ، مثل جامل که جماعة شتران بود باساربانان . و در جمهرة ابن دريد آمده است که باقر و بقير جمع بقر باشد. (از تاج العروس).
گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است . (از اقرب الموارد) .
باقر و بَقير و بَيقور و باقور و باقورة اسم جمع. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جعفر:
شتران ماده پرشير. (منتهي الارب )
خر. حمار.در اين معني مبدل يعفور است که در اصل به معني آهوست و گويند نام خر پيغامبر اسلام (ص ) بوده است:
از لعن برسم تو زنم نعل جعفري
گر ظن بري به من که من از دست جعفرم .
سوزني
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- هاشم :
آنکه نان در اشکنه خرد ميکند. (ناظم الاطباء )
هشم التريد لقومه ; فهو هاشم . (اقرب الموارد)
کوه نرم . (يادداشت مولف)
دوشنده شير. (يادداشت مولف ). جمع ، هُشُم .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباس :
صيغه مبالغه . بسيار ترش روي . (از اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
ـ کاظم :
از ریشه " کظم" به معنای :
باز ايستادن شتر از نشخوار و نشخوار نکردن . (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء )
جمع ، کُظًّم (منتهي الارب ).
کاظمين . خاموش و فروخورنده خشم . (منتهي الارب ) (آنندراج)
حليم و بردبار. ساکت .
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عثمان :
مار يا بچه مار. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
ابوعثمان : کنيت مار. (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- ياسر :
شترکش که گوشت بهره بهره کند. (از منتهي الارب ) (آنندراج ).
شترکش . ( ناظم الاطباء )
قمارباز. (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )
طرف چپ . ( ناظم الاطباء )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- قریش :
شتر استوار و توانا. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جواد :
بسیارجود .
اسب تندرو. (اقرب الموارد).
اسب نيک رو. (ترجمان علامه ). جمع ، جياد، اجياد، اجاويد
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- شهاب :
در لطايف و مدارنوشته بمعني بچه سگ است . (غياث اللغات ) (آنندراج)
شيري باشد از گوسفند يا گاو که با آب آميخته باشند. (برهان ).
شيرآب . (مهذب الاسماء).
افروزه . ستاره دنباله دار. ستاره ديوانداز.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جمال :
اشتروان . (مهذب الاسماء).
اشتربان . ساربان . ساروان . شتربان . شتروان . ج ، جمالون . (مهذب الاسماء).
خوب صورت و نيکوسيرت گرديدن . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباد :
بندگان . (اقرب الموارد) (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ) (آنندراج ).
بنده . غلام . خلاف حُرّ از مردم . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- خليل :
صادق در دوستي . خالص در دوستي . (از منتهي الارب ) (از تاج العروس ).
دوستي که خلل در آن نيست . ناصح . (يادداشت بخط مولف).
لاغر. مختل الجسم
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- صمد :
مردي که گرسنه و تشنه نشود در جنگ. (منتهي الارب ).
مردي که تشنه و گرسنه نباشد. (غياث اللغات )
قومي که حرفه نباشد ايشان را. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- قریش :
شتر استوار و توانا. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جواد :
بسیارجود .
اسب تندرو. (اقرب الموارد).
اسب نيک رو. (ترجمان علامه ). جمع ، جياد، اجياد، اجاويد
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- شهاب :
در لطايف و مدارنوشته بمعني بچه سگ است . (غياث اللغات ) (آنندراج)
شيري باشد از گوسفند يا گاو که با آب آميخته باشند. (برهان ).
شيرآب . (مهذب الاسماء).
افروزه . ستاره دنباله دار. ستاره ديوانداز.
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- جمال :
اشتروان . (مهذب الاسماء).
اشتربان . ساربان . ساروان . شتربان . شتروان . ج ، جمالون . (مهذب الاسماء).
خوب صورت و نيکوسيرت گرديدن . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- عباد :
بندگان . (اقرب الموارد) (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ) (آنندراج ).
بنده . غلام . خلاف حُرّ از مردم . (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- خليل :
صادق در دوستي . خالص در دوستي . (از منتهي الارب ) (از تاج العروس ).
دوستي که خلل در آن نيست . ناصح . (يادداشت بخط مولف).
لاغر. مختل الجسم
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- صمد :
مردي که گرسنه و تشنه نشود در جنگ. (منتهي الارب ).
مردي که تشنه و گرسنه نباشد. (غياث اللغات )
قومي که حرفه نباشد ايشان را. (منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- محرم :
شتر رام که هنوز رياضت وي تمام نشده و به سواري نه درآمده . (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء )
حرام شده .(منتهي الارب )
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- تُراب :
خاک . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجاني ترتيب عادل بن علي ) ( ناظم الاطباء ).
بعربي خاک را گويند. (برهان ) (جهانگيري ).
خاک خشک . (غياث اللغات ).
چکه و ترشح (فرهنگ معین)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
تِراب :
بن دست گوسپند. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) ( ناظم الاطباء ).
منه حديث علي عليه السلام : لئن وليت بني امية لانفضهم القصاب التراب الوذمة. (منتهي الارب )
آن يا جمع تَرْب بالفتح است مخفف تَرَب يا (صواب الوذام التربه است و آن وذام ) روده و شکنبه ها است که بخاک افتاده باشد. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- اسحاق :
کهنه شدن . (تاج المصادر بيهقي ).
کهنه شدن جامه : اَسْحَقَ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهي الارب)
پستان بشکم وادوسيدن از بي شيري . (تاج المصادر بيهقي ).
خشک شدن پستان و بر سينه چفسيدن : اَسْحَقَ الضرع ; خشک شد پستان شيرده و بر شکم چسبيد. (از منتهي الارب )
سائيده شدن . بسوده شدن . (بحر الجواهر).
نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بيهقي) ( اَسْحَقَ خف البعير)
سوده شد سپل شتر. (از منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- مُجید :
خداوند اسب نيکورو. (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ).
صاحب جواد يعني اسب پيش تاز خوب . ج ، مجاويد. (از اقرب الموارد ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- رمضان :
مشتق از رمض است و معني رمض:
سوخته شدن پاي از گرمي زمين ، چون ماه صيام موجب سوختگي و تکليف نفس است . (از غياث اللغات )
گوسفند را شکم کفانيده با پوست آن در مغاکي بر سنگريزه هاي تفسيده زير خاکستر گرم پختن.(از منتهي الارب ).
شقه کردن گوسفند را با پوست و افکندن آن بر روي سنگ تفتيده و ريختن خاکستر گرم بر روي آن تا بپزد. (از اقرب الموارد)
چرانيدن گوسفندان و رمه را در زمين داغ و خوابانيدن آنها را در آن . (از متن اللغه)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- نقد زندگی تاریخی حضرت محمد
- جن در قرآن و اسلام
- تناقضات قران
- آیا حضرت محمد معصوم بوده؟
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- تُراب :
خاک . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجاني ترتيب عادل بن علي ) ( ناظم الاطباء ).
بعربي خاک را گويند. (برهان ) (جهانگيري ).
خاک خشک . (غياث اللغات ).
چکه و ترشح (فرهنگ معین)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
تِراب :
بن دست گوسپند. (منتهي الارب ) (اقرب الموارد) ( ناظم الاطباء ).
منه حديث علي عليه السلام : لئن وليت بني امية لانفضهم القصاب التراب الوذمة. (منتهي الارب )
آن يا جمع تَرْب بالفتح است مخفف تَرَب يا (صواب الوذام التربه است و آن وذام ) روده و شکنبه ها است که بخاک افتاده باشد. (منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- اسحاق :
کهنه شدن . (تاج المصادر بيهقي ).
کهنه شدن جامه : اَسْحَقَ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهي الارب)
پستان بشکم وادوسيدن از بي شيري . (تاج المصادر بيهقي ).
خشک شدن پستان و بر سينه چفسيدن : اَسْحَقَ الضرع ; خشک شد پستان شيرده و بر شکم چسبيد. (از منتهي الارب )
سائيده شدن . بسوده شدن . (بحر الجواهر).
نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بيهقي) ( اَسْحَقَ خف البعير)
سوده شد سپل شتر. (از منتهي الارب)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- مُجید :
خداوند اسب نيکورو. (منتهي الارب ) ( ناظم الاطباء ).
صاحب جواد يعني اسب پيش تاز خوب . ج ، مجاويد. (از اقرب الموارد ).
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- رمضان :
مشتق از رمض است و معني رمض:
سوخته شدن پاي از گرمي زمين ، چون ماه صيام موجب سوختگي و تکليف نفس است . (از غياث اللغات )
گوسفند را شکم کفانيده با پوست آن در مغاکي بر سنگريزه هاي تفسيده زير خاکستر گرم پختن.(از منتهي الارب ).
شقه کردن گوسفند را با پوست و افکندن آن بر روي سنگ تفتيده و ريختن خاکستر گرم بر روي آن تا بپزد. (از اقرب الموارد)
چرانيدن گوسفندان و رمه را در زمين داغ و خوابانيدن آنها را در آن . (از متن اللغه)
( لغت نامه دهخدا ) اسامی قرآنی پسران .عربی
- نقد زندگی تاریخی حضرت محمد
- جن در قرآن و اسلام
- تناقضات قران
- آیا حضرت محمد معصوم بوده؟
- غدیرخم
معانی این همه نامها کاملاً نادرست. لطفاً دفت نموده و عفت کلام را مراعات کنید
پاسخحذفمعنی نامها و واژه ها درست و درست است و شکی در آن نیست و برآورده از قرآن و زبان عرب و تاریخ طبری است و با سند. قرآن را بخوان . تاریخ طبری هم که نمیدانی چی هست!!
پاسخحذففقط قید کردی لغت نامه دهخدا و اصلا نگفتید صفحه ی چند اینجوری که نمیشه رفرنس داد باید دقیق و با جزییات بگی که از کجا اوردی تا ما بریم نگاه کنیم ببینیم آصلا چنین مطلبی تو همچین کتابی هست یا نه
حذفمن معنی چند تا از نامهارو میدونم که با این چیزی که گفتی بسیار متفاوته بقیه ی چیزهایی که نوشتی هم عقل سالم قبول نمیکنه
مردم عرب عادی و عامی هم میدونن که واسه بچشون اسم درست انتخاب کنن
همه میدونن و میتونن اسم با معنی درست واسه فرزندانشون انتخاب کنن دیگه چه برسه به بزرگان و دانشوران و امامان
پس اول اگه راست میگی رفرنستو درست کن بعدشم حرمت نگه دار
تو دیگه خدایی خیلی بی سوادی
حذفلطفا کامنت اول را پاک کنید! وقتی مطلب را توی فیس بوک شیر می کنیم این کامنت اولی توی توضیح می آید! ماله کشان همه جا هستند!
پاسخحذفدوست گرامی برای اینکه کامنت اول داخل توضیح لینک شما در فیس بوک قرار نگیرد باید بر روی متن فوق (در فیس بوک ) کلیک کرده و پاک و یا مطلبی دیگر را جایگزین نمایید.سپاس
حذفاین مطلب مشکلات فنی زیادی داره که به وضوح پیداست.
پاسخحذفبسیاری از نام ها ترجمه صحیحی ندارن و یا اشاره ای به معنای متدوالشون نشده.
برای مثال:
شیدا- این کلمه فارسیه
منیر- از نور میاد و به معنای نورانیه
جواد- از ریشه جود به معنای بخشنده
اسحاق- لغتی است با ریشه عبری.
مهین- مهین هم در هر دو زبان فارسی و عربی وجود داره، کسانی که این اسم رو روی دخترانشون میزارن معنای فارسی لغت رو مد نظر دارن که به معنای ماهروست.
و ...
در ضمن خیلی از اسامی که بهشون اشاره کردین و با سند لغتنامه دهخدا بعنوان اسامی قرآنی ازشون نام بردین اصلا در قرآن وجود ندارن. میتونین با استفاده از نرم افزار های موجود اسامی موردنظر رو از داخل قرآن جستجو کنید .
مثلا:
فاطمه، خدیجه، عثمان، عباس، شیدا و ...
و در آخر منابعی که از کتب لغت عربی بهشون اشاره کردین منابع موثق نیستن و بهتره که لغات رو از توی المعجم و ... جستجو بکنید.
برای اثبات خودتون به دروغ متوسل نشید تا مردم شما رو قبول کنن. با این کارون من از امروز از جمع شما جدا میشم. چون معانی دقیق این کلمات رو تو منابع عربی سرچ کردم و کاملا متفاوت با ادعای شما بود
پاسخحذفمطلبی که گذاشته ای کاملا غلط و سند نقد آن موجود است هدف این کارت چیست ؟ اگر نمیدانی به حلال زادگی خود شک کن
پاسخحذفبرای نمونه می آورم
زهرا:درخشان ، درخشنده ، سپید روی
زینب:بهترین زنان
فاطمه : زنی که فرزند خود را ازشیر گرفته باشد(فرهنگ دهخدا)
عذرا:دوشیزه باکره, لقب حضرت مریم(ع) وامقی بود که دیوانه عذرا بودی//منم امروز و تویی وامق و عذرایی دگر(سعدی غزلیات 324)
رعنا:زیبا ، دلفریب بلند و کشیده گلی که از درون سرخ و ار بیرون زرد باشد
و الی اخر...