۳۰ مرداد ۱۳۸۹

عقاید فلاسفه در مورد ادیان و خدا


تولد وی به سال 1694 میلادی و پایان عمرش به سال 1778 میلادی است.

عقاید ولتر در مورد خدا و ادیان :

وی عقیده خود را در مورد ادیان به شکل شفافی چنین بیان می نماید:

" نخستین روحانی، نخستین « حقه بازی» بود که با نخستین « ابله » ملاقات کرد."

میان مشاجرات و مباحث سخت و حاد کلامی و جنگهای مذهبی فرق زیادی وجود ندارد. در واقع مردم عامی آتش این جنگهای شوم و بی معنی را که موجب اینهمه بدبختی شده است را نیفروخته اند.
 آن اشخاص خوش نشین و بیکاره ای که از دسترنج شما مردم چاق و فربه شده اند و عرق جبین و فقر و تیره بختی شما مایه توانگری و خوشبختی آنها گشته است ، به خاطر به دست آوردن مرید و غلام با یکدیگر جنگیده اند، آنها تعصبات خانمان بر انداز را به شما تلقین کرده اند تا بتوانند بر شما حکومت کنند،خرافاتی که آنها به شما آموخته اند برای آن نیست که شما را از خدا بترسانند بلکه برای آنست که شما از خود آنها بترسید. (آثار برگزیده ولتر . صفحه 81)

تنها مردم فریبان می توانند ادعای یقین کنند. ما چیزی از مبادی اولیه نمی دانیم. واقعاً عجب است که کسی خدا و ملائکه و ذهن و روح را تعریف کند و ادعای کند که کاملاً از علت خلق عالم آگاه است و خود نداند چرا وقتی که اراده می کند، دستش را به حرکت در می آورد. شک حالت مطبوعی نیست،ولی ادعای یقین مسخره آمیز است. (رابرتسن . صفحه 122)

وی در کتاب" قاموس فلسفی" در حالیکه "اولباک" را مخاطب قرار می دهد چنین می گوید: عده ای معتقدند عقیده به خدا تنها عده ای را از ارتکاب جنایت باز داشته است، تنها همین برای من کافی است. اگر این اعتقاد (اعتقاد به خدا) حتی فقط از ارتکاب ده جنایت و ده تهمت مانع گردیده باشد ، باز من تاکید می کردم تمام مردم می باید آنرا بپذیرند.
 عده ای می گویند مذهب باعث جنایات بی شماری گشته ولی بهتر است بجای مذهب، خرافات بگویند،زیرا فقط خرافات است که بر این کره تیره بخت حکومت می کند.خرافات بدترین دشمن عبادت خداوند حقیقی است. بگذار تا این غولی را که سینه مادر خود را می شکافد از میان ببریم، کسانی که با این غول مبارزه می کنند خدمتگزار بشریت هستند.
 خرافات مانند افعی بدور مذهب پیچیده است، ما باید سر این افعی را بکوبیم بی آنکه صدمه ای به مذهب بزنیم.

زمانی "بل " از وی پرسیده بود که آیا شهری که همه مردم آن منکر وجود خدا باشند می تواند به حیات خود ادامه دهد؟
ولتر  در پاسخ می گوید :

"بلی ،اگر همه مردم آن شهر فیلسوف باشند ممکن است" ولی مردم بندرت فیلسوف هستند.به عقیده من بهتر آنست که خیاط من و وکیل من و زن من به خدا معتقد باشند ،تصور می کنم در چنین صورتی کمتر مرا فریب خواهند داد و کمتر از من خواهند دزدید. اگر خدایی هم وجود نداشته باشد لازم است که آنرا بسازیم. من به سعادت و زندگی بیشتر از حقیقت ارزش می گذارم. (قاموس فلسفی . ماده مذهب)

عقاید ولتر در مورد بقا و ابدیت :
هیچ کس نمی خواهد به بقای روح یک کیک معتقد باشد، پس چرا به بقای روح فیل یا میمون یا پیشخدمت خود معتقد باشیم؟ به عنوان مثال ، بچه ای در رحم مادر در حالی که روح می خواست به بدنش وارد شود،می میرد. آیا حشر او به صورت جنین یا کودک یا مرد خواهد بود؟
 در حشر برای آنکه شما همان شخص اولی باشید،لازم است حافظه شما کاملا تازه و آماده باشد، زیرا فقط حافظه است که وحدت شما را حفظ می کند. اگر در هنگام حشر حافظه خود را از دست داده باشید، چگونه می توانید همان شخص نخستین باشید؟ چرا بشر خود را تنها مو جودی می داند که از موهبت روح و بقا و خلود آن برخوردار است؟ ... شاید نتیجه خود خواهی غیر عادی اوست!
 من مطمئنم که اگر طاووس می توانست سخن بگوید ، ادعای داشتن روح می کرد و تاکید می کرد که این روح در دم زیبای با شکوه او مستقر است. (قاموس فلسفی . ماده حشر و نشر)

باروخ اسپینوزا :

تولد وی به سال 1632 میلادی و پایان عمرش به سال 1677 میلادی است.


عقاید باروخ اسپینوزا در مورد خدا و ادیان :

وی در کتاب "رساله دین و دولت" چنین می نویسد:

هر کتاب مقدسی نخست برای قومی خاص و بعد برای همه جنس بشر نوشته شده است، بنابراین باید مطالب آن تا حد امکان با فهم عامه متناسب باشد.

"کتب مقدس" علل قریبه اشیاء را توضیح نمی دهد،بلکه از اشیاءبنحوی سخن می گوید که بتواند مردم را و خاصه "مردم بیسواد" را به ورع و تقوا سوق دهد، در واقع هدف این کتب" اقناع عقل " نیست بلکه جلب و بر انگیختن " قوه تخیل " است. (رساله دین و دولت . فصل 5)
در ادامه چنین می افزاید : به عقیده" مردم عامی" قدرت و مشیت الاهی بیشتر در خوارق عادات و امور غیر طبیعی ظاهر می شود. آنها خیال می کنند که آنجا که طبیعت جریان عادی خود را طی می کند،خداوند فعالیتی ندارد و برعکس هنگامی که فعالیت خداوند ظاهر می شود قوای طبیعت و علل طبیعی از کار می ایستد. بنا براین عامه مردم دو قدرت مشخص و جدا از هم فرض می کنند :

"یکی قدرت خدا و دیگری قدرت طبیعت" (رساله دین و دولت . فصل 6) که در نتیجه گیری نهایی عقیده اسپینوزا در فلسفه ظاهر می گردد.
 "خدا و طبیعت امری واحد است" وی همچنین معتقد است دنیا بر پایه "جبر علی" است نه بر پایه "علت غایی" در حقیقت چون اعمال ما بر پایه غایات و اغراض است خیال می کنیم که کار همه جهان همین طور است.چون خود از نوع بشر هستیم می پنداریم که همه چیز به خاطر بشر آفریده شده است و برای برآوردن احتیاجات اوست.ولی این خیال خام رویایی بیش نیست و ناشی از این است که بشر خود را مرکز عالم امکان می پندارد. (اخلاق . قسمت 1 . ضمیمه)

وی همچنین در مورد دو مسئله دیگر هم در "کتاب اخلاق" اظهار نظر کرده که به اختصار به اندو می پردازیم:

1- مسئله خیر وشر:

بشر کوشش می کند که رنجها و آلام حیات را که جزءلاینفک زندگی انسان است را با" خیر خداوندی" تطبیق دهد و غافل از این نکته است که خداوند ماورای خیر و شر حقیر ماست. "خیر" و "شر" نسبت به انسان و حتی سلیقه ها و اغراض شخصی است، و در ملاحظه و در نسبت به تمام عالم که در آن اشخاص مو جودات فانی و زودگذری هستند و سرنوشت نژادها و اقوام نقش بر آب است، "خیر" و "شر" وجود ندارد. (اخلاق . قسمت 4. پیشگفتار)

2- مسئله آزادی و اختیار انسان :

اسپینوزا  حس آزادی و اختیار انسان را با حالت آن سنگی که در فضا پرتاب شده است مقایسه می کند. بدین معنی که این سنگ اگر فکری داشت و خود را در مسیری که می رود و به مقصدی که می افتد آزاد و مختار می دید و می پنداشت به این نتیجه می رسید که اینهمه عمل خود اوست. (اخلاق . نامه 58)

عقاید اسپینوزا  در مورد بقا و ابدیت :

 اگر در افکار مردم عامه دقت کنیم خواهیم دید که وجداناً به بقای روح خود معتقدند، ولی آنها بقا و ابدیت را با هم خلط می کنند و آن را صفت قوه خیال یا حافظه می دانند و معتقدند که حافظه و خیال پس از مرگ باقی می ماند. (اخلاق . قسمت 5 . قضیه 4)

ولی اسپینوزا  مانند ارسطو هنگامی که از خلود و بقا صحبت می کند ،بقای حافظه شخص را منکر می شود.روح فقط هنگامی که با جسم است می تواند تخیل کند یا چیزی را به خاطر آورد. (اخلاق . قسمت 5 . قضیه 21) و نیز منکر جزای اخروی است : "کسانی که معتقدند خداوند به اعمال خیر آنها پاداش بزگتری خواهد داد، از درک معنی فضیلت و عمل خیر دور افتاده اند و خود را به سخت ترین بردگی دچار کرده اند، زیرا در این صورت نفس فضیلت و عمل خیر و عبادت خدا را بالاترین حریت ندانسته اند." (اخلاق . قسمت 3 . قضیه 49)
















نقد زندگی تاریخی حضرت محمد 
جن در قرآن و اسلام 
تناقضات قران
آیا حضرت محمد معصوم بوده؟

۱۵ نظر:

  1. سلام۲.۷.۸۹

    کسانی که مثل شما فکر می کنند کم نیستند/اما افراد مقابل شما هم خیلی زیادند/و چون اکثریت را دارند این حق را به خود می دهند که تو جیه کنند/متاسفانه این ریشه در سیاست استعمارانه ی اسلام در طی قرون دارد/استعمار عقل بشری/که همواره مرا ازرده می کند و ترمز پیشرفت ایرانی جماعت است/و بی شک اگر کمی تعصب کور کورانه که حاصل اجبار برای نمونه (مسلمان بدنیا آمدن)که فرد عملا تا زمان رشد عقلی و بلوق به طور نا خوداگاه در محیط مذهبی رشد می کند که نمی تواند برای بر خی مسایل آن حتی چرا بیاورد /متاسفانه اسلام ابزاری شده در دست ستمگران و من نمی دانم خدایی که ای ن همه ادعا می کند عالم و قادر است چرا مانع از سو استفاده ی از نامش نمی شود ؟و وقتی ادعا می کند که رحیم است چرا برای کسی که نخواهد دیگر پرستش او را اجابت کند مجازات مرگ قرار داده؟/بی تردید اگر ترس از جهنم و به جرم بی دین بودن اعدام شدن نبود امروزه وضعیت صد مرتبه یهتر بود/
    و هواداران این اندیشه ی مسموم در گل نمی ماندند /اعراب در ۱۴۰۰ سال پیش به گونه ای از جهل رهایی یافتند اما این عمر از چاله به در آمدن و در چاه افتادن بود. امید وارم هرچه زود تر ملت ایران از خواب بیدار شوند .

    پاسخحذف
  2. مرسی درود بر شما دلاور ایرانی پرینت گرفتم میدم به دوستان که دسترسی به اینترنت ندارند
    (یا دین یا علم وخرد)

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲.۷.۸۹

    حقیقت تلخه و به مزاج خیلی ها هم خوش نمیاد
    اولین روحانی جهان اولین شارلاتانی بود که به اولین احمق رسید

    پاسخحذف
  4. کسانی که فحش می دن یا بحث قاشق چای خوری می کنند چرا جواب موارد مطرح شده را نمی دن .از نظر من حداقل ۵۰درصد موارد گفته شده به گفته های آفریننده جهان نمیاد. جواب بدین شاید امثال من را قانع کنید.

    پاسخحذف
  5. نامیرا۲.۷.۸۹

    سلام دوست عزیز. من بعد از غیبتی طولانی برگشتم و مطلبتو راجع به خدا خوندم. خط یه خطشو کاملا قبول دارم و باریک بینی و اشارات ظریفتو تحسین می کنم. برام عجیبه که انسان در طول سالها با وجود این همه تکامل عقلی و جسمی و علمی چزا این مساله خدا و مذهب هنوز براش حل نشدس. من گمونم ایراد اصلی تو ترسه. ترس از تفکر. چون فکر نمی کنم مثلا من و تو خیلی باهوش تر از یه معتقد به مذهب باشیم. به امید انقلاب افکار....

    پاسخحذف
  6. درود
    آیا شما همون آرش بی خدا هستین؟ تو تارنمای افشا؟
    به هر روی وبلاگتون براستی روشنگر ، بیدارکننده ، و زیباست
    یک درخواست : وبلاگهای جالب رو تو وبلاگ خودتون لینک بدین سپاسگزار خواهم شد .

    پاسخحذف
  7. chokelack۲.۷.۸۹

    aghaye nevisandeye weblog
    man faghat ino midonam ke age eisa mosa ebrahim va....bepayambari ghabol darim bayad mohhammado niz be payambari ghabol dahste bashim va agar ketabe ona bar haghe va elahiye ghorane mohammade niz ba r haghe va az janebe khoda ye vahed ol ahad bish nist
    va govahi bar vojode elahi hamoon nezamiye ke dar khelghat vojood dare
    khoda hamegimono shafa bede

    پاسخحذف
  8. پاسخ:
    مرسی که مطالب من را مطالعه کردید
    استدلال شما در پاراگراف اول سخنانتون من را یاد مطلبی انداخت که برای شما خواهم نوشت شاید باعث تفکر بیشتر در نزدشماشود:
    سقراط یک استدلال معروف دارد که میگه:
    انسان حیوان ناطق است و سقراط انسان است پس نتیجه میگیریم که سقراط حیوان ناطق است.
    و اما انچه شما نوشتید و استدلال کردید یعنی:
    سقراط می میرد وگربه می میرد پس نتیجه گرفتید که سقراط گربه است.!!!!!!!!!!!!
    کمی مطالعه بیشتر مسلما باعث می شود .دعای شما مبنی بر شفا گرفتنتون زودتر مستجاب شود.
    موفق و پیروز باشید.

    پاسخحذف
  9. رهگذر۲.۷.۸۹

    آنچه در اندیشه آید خود پذیرای فناست///آنچه در اندیشه ناید آن خداست

    پاسخحذف
  10. باربد۳.۸.۸۹

    سلام. خوشحالم که بعد از چندسال هنوز فعالی هر چند هاست ها عوض شده.
    شانسی پیدات کردم ، یعنی داشتم وبلاگ سوالات فلسفی رو سرچ میکردم ،گوگل زحمت کشید اوردم اینجا.
    موفق باشی
    با آرزوی روزی که خرافات از ذهن همه انسانها رخت بربندد.

    پاسخحذف
  11. سید محسن۱۴.۹.۸۹

    با بخشی از نوشته های شما کاملا موافقم.
    من شخصا بسیاری از(اکثر) چیزهایی رو که به نام دین تبلیغ میشه رو قبول ندارم.اصلابسیاری از این خرافات و عصبیت ها بر خلاف روح وحتی دستور منابع دینه.

    در مورد این سخن ولتر: من به سعادت و زندگی بیشتر از حقیقتارزش می گذارم.
    باید بگم،خوشبختی واقعی چیزی جز کشف و به کار بستن شیوه درست زندگی(یعنی پیاده کردن حقیقت در زندگی) نیست.

    پاسخحذف
  12. ناشناس۲۹.۹.۸۹

    سلام و درود بر تو دوست عزيزم:
    ميخواستم از منابعي كه استفاده مي كني،بنويسي تا بقيه نسبت به حقيقت بدبين نباشند.

    پاسخحذف
  13. فرزاد۳۰.۹.۸۹

    ولتر قیافه ی جالبی نداشت،زشت وخودخواه و سبک و وقیح وبی اعتنا،حتی بی ادب بود .با اینهمه ولتر بی اندازه خوش محضر ومهربان بود ودر راه کمک به دوستان از بذل مال ونیرو دریغ نمی داشت.ولتر در نابود ساختن دشمنان نیز همین طور بود،چنانکه ولتر می توانست با یک نوک قلم ،خصم را از پا در آورد وهمین که دشمن اولین قدم را برای آشتی برمی داشت ولتر تسلیم می شد،خلاصه مردی بود جامع اضداد.
    ولتر وآزادی خواهان معتقد بودند که از راه تربیت عقلی می توان به آرامی رفتار مردم را تغییر داد ولی روسو وتندروان می گفتند که شکستن این دور ممکن نیست مگر اینکه غرایز واعمال شدید افراد بنای کهن تمدن را براندازد وبه راهنمایی دل واحساسات بنایی نو را به وجود آورد که در آن آزادی وبرابری افراد حکومت کند.
    از لحاظسیاسی ولتر از اشکال گوناگون تعریف شده ی حکومت ها سر باز می زند. ولتر از جمهوریت حمایت می کند اما از نواقص آن نیز آگاه است.ولتر در مقایسه ی جمهوریت با حکومت مطلقه چنین می گوید : "4 هزار سال است که بحث سر این است :اگر از توانگران بپرسی جواب خواهند داد که حکومت اشرافی بهتر است و اگر از توده ی مردم ،جمهوریت را ترجیح خواهند داد،حال چه شده است که تمام مردم زمین اطاعت از سلاطین را گردن نهاده اند."

    پاسخحذف
  14. ناشناس۱۰.۶.۹۰

    چه وبلاگ باحالیه
    هروقت از دست جمهوری اسلامی و دین و ایلام و خدا شاکی می شم اینا رو می خونم یکم سرحال میام.
    باور نمی کنید اگر بگم هر وقت که مجبورم کلمه ی خدا رو بیارم ته دلم سنگین میشه و چندشم میاد...

    پاسخحذف
  15. ناشناس۸.۹.۹۰

    بد نیست کتاب اخلاق باروخ را یک بار بخوانی

    پاسخحذف

-------------------

وبلاگ نقد قرآن در فیس بوک :

www.facebook.com/alcorana.blogspot